بحران هویت ملی
اگر
امروزه، برخی از ”بحران هویت ملی“ سخن می گویند، شاید بی پایه نباشد، زیرا
که گوئی هیچ مرجع و نهادی قصد تقویت هویت های قومی خاص و تکمیل آن با هویت
ملی عام، خود را مسؤل نمی داند و کارشناسان نیز، به عللی، واقعیت های
عینی ملموس را نادیده گرفته به نام علم ”آدرس های عوضی“ در اختیار دانش
آموزان می گذارند. جای اندیشناکی است که چگونه نام اقوام ایرانی در آغاز
انقلاب، کتاب مدنی کلاس چهارم ابتدائی درج شده است، ولی طی بیست و پنج سال
همه آنها حذف شده، برحسب اتفاق، در میان صدها صفحه انواع کتاب ها، تنها یک
بار به نام ترکمن ایرانی”، آن هم به خاطر ذکر ”جمهوری ترکمنستان“ به عنوان
همسایه و یک بار نیز به نام ”قشقائی“ به عنوان ایل کوچنده، برخورد
میکنیم. نوجوانان اقوام ایرانی، به ویژه دختران، چگونه این کتاب ها را از
خود بدانند در صورتی که در سراسر کتب درسی اثری از نام و نشانی آنان نیست.
هویت فردی و جمعی خود به خود پرورده نمی شوند و بار عاطفی نسبت به همگنان،
هم میهنان و هم ملتان خود به خود تکوین و تنفیذ نمی یابند. رسانه ها، از
جمله کتاب های درسی و بیان معلمان در احیا، تکوین، تقویت و تنفید آن ها
نقش تعیین کننده دارند. وقتی که کتاب های درسی در این مقوله فهم ساکت و
خاموشند، از معلم و متعلم چه انتظاری داریم؟ ارزشگذاری، علاقه و اندرکنش
ما در گرو شناخت ماست. اگر ما درباره تکوین ”ما“ی جمعی نشنویم، نخوانیم،
نبینیم و نکوشیم، چه گونه می توانیم عواطف خود را به دیگران تعمیم دهیم. به
قوم، قبیله، ملت و میهن خود پای بند و دل بند باشیم؟
|