در برابر کلمه«کندن»فارسی شش کلمه تورکی موجود است که هر کدام در محل و مورد خاصی بکار می رود:قازماق: بمعنی کندن زمین و امثال آن
یولماق:بمعنی کندن مو و کندن از ریشه
سویماق:بمعنی کندن پوست و رازهزنی
اویماق:بمعنی کندن چوب و امثال آن برای منبت کاری و در آوردن چشم بکار میرود.
قوپارماق: برای کندن جزئی از چیزی
قیرتماق:برای کندن و برداشتن جزئی از چیزی و نشگون گرفتن است.
بطوریکه مشاهده میشود در فارسی به جای کلمات مستقل تقلید صداها بطور مکرر بکار میرود.
در تورکی لغات مشابه(اومونیم)یا لغاتی همانند با معانی مختلف بسیار است که در شعر و ادبیات برای جناس و ایهام بکار میرود مانند:آت بمعنی اسب و آت بمعنی بیانداز.
زبان تورکی از نظر لغات
برای مفاهیم مجرد بسیار غنی است.افعال تورکی از نظر
نوع،وجه و زمان بسیار متنوع میباشد.در نتیجه زبان تورکی برای بیان اندیشه
بطور دقیق بسیار مناسب و رساست.
نا گفته نماند با آنکه لغت
باعث غنای زبان است ولی غنای زبان بیشتر تابع تحرک و قابلیت لغت سازی،افاده
و بیان مفاهیم جدید وغنای مفاهیم مجرد همچنین تنوع بیان قدرت بیان تفرعات و
تفاوتهای جزئی(نوآنس)کلام است.
با در نظر گرفتن مراتب فوق،
نوائی و بسیاری از شرقشناسان معتقدند که نثر زبان تورکی برای بیان اندیشه و
مفاهیم و موضوعات مختلف علمی،فلسفی،اجتماعی و ... رساتر و مناسبتر از
زبانهای دیگر است.
مفاهیم و اندیشه هایی را که می توان در تورکی با یک جمله بیان نمود،جملات و شرح مفصلی را در آن زبان ایجاب می نماید.
در زبان یا همان لهجه فارسی واژه های بسیط سخت گرفتار کمبود است زیرا بیشتر آنها به مرور زمانها رها گشته و از یاد رفته است،*واژگان زبان فارسی برای مفاهیم علمی مجهز نیست*، و مترجمان ایرانی بیش از همه این درد جانکاه را احساس می کنند و از این، عذاب می برند.گاه
میشود که انسان یک ساعت ،یک روز و حتی یک هفته تمام درباره بهمان تعبیر
زبان خارجی می اندیشد،مغز و اعصاب خود را می فرساید و از هم می گسلد و سر
انجام نیز راه به جائی نمی بردو خوانندگان هم همواره از مترجمان و ترجمه
های فارسی ناخشنودی می نمایند.